خطبه حضرت زینب س در شام خطاب به یزید

این خطبه شریف را بنا به روایت دانشمند شهیر عالم اسلام، سید بن طاوس رضوان الله تعالى علیه ذکر شده: زینب، دختر على بن ابى طالب (ع) برخاست و چنین گفت: حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر رسول و خاندانش باد! خداوند راست گفته است آنجا که مى فرماید:ثم کان عاقبه الذین اساؤا السوأى أن کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزؤن: سپس سرانجام کسانى که در گناهان فرو رفتند این است که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را به مسخره گرفتند .
اى یزید! آیا گمان کردى چون جهان وسیع و فضاى آسمان را بر ما تنگ کردى و ما را مانند اسیران به شهرها کشاندى، ما نزد خداوند خوار و بى مقدار شدیم و بر بزگوارى و مقام تو افزوده شده و این پیشامدها از مقام ارجمند تو است؟ بدین جهت برخود مى بالى و ناز مى کنى و بسى خرم و شادى که دنیایت آباد شده و کار تو بر وفق مراد پیش مى رود و سلطنت و پادشاهى براى همیشه در اختیار تو قرار گرفته است! آهسته باش و تند نرو! مگر سخن خداوند را فراموش کرده اى که مى فرماید: و لایحسبن الذین کفروا أنما نملى لهم خیر لانفسهم إنما نملى لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین: آنان که کافر شدند گمان نکنند که این مهلتى که به آنان دادیم مقدمه سعادت آنان است! نه، بلکه این مهلت براى آن است که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذابى خوار کننده مهیا شده است! اى پسر آزادشدگان (۱)
(! آیا این از دادگرى و عدالت است که زنان و کنیزان خویش را در پناه پرده جاى دهى و دختران پیامبر را با صورتهاى باز و بى چادر و پوشش، به همراه دشمنانشان در شهرها بگردانى تا اهل منازل آنان را ببینند و دور و نزدیک و پست و شریف بر آنان بنگرند، در حالى که از مردان و حامیان آنان کسى باقى نمانده است؟! آرى، چگونه مى توان امید رحم و مهربانى از کسى داشت که جگر آزاد مردان را در دهان بمکد و بیرون اندازد و گوشتش از خون شهیدان بروید) (۲)
و چرا باید کسى که همواره با دیده اعتراض و دشمنى و کینه و عداوت به ما مى نگرد در اظهار دشمنى با ما کوتاهى کند! اکنون نیز مست و مغرور و بدون آن که تصور کنى گناهى انجام داده اى، با چوب به دندانهاى ابى عبد الله، آقاى جوانان بهشت مى کوبى و شعر مى خوانى و مى گویى :اى کاش بزرگان طایفه من که در جنگ بدر کشته شده اند، بودند و مى دیدند تا از دیدن این منظره فریاد خوشحالیشان بلند شود و بگویند: اى یزید! دست مریزاد! چرا این سخنان را نگویى و چرا این شعرها را نخوانى، در صورتیکه دست خود را در خون فرزندان محمد (ص) فرو برده اى و ستارگان درخشان زمین را که دودمان عبدالمطلب بودند، خاموش کرده اى! اما تو با این کار موجبات مرگ و بدبختى خودت را فراهم کردى! اکنون هم پیران طایفه خودت را صدا مى زنى و خیال مى کنى آنان حرفهایت را مى شنوند .
ولى زود است که خودت نیز به آنان بپیوندى و در آن هنگام آرزو مى کنى اى کاش دستهایم شل و زبانم لال مى بود و این سخنان را بر زبان نمى آوردم و این عمل زشت را مرتکب نمى شدم! خداوندا! انتقام ما را از کسانى که به ما ظلم کردند بگیر و حق ما را از آنان بستان و ایشان را در آتش غضب بسوزان! اى یزید! تو با این کارها تنها پوست خود را پاره کردى و گوشت خودت را قطعه قطعه نمودى و طولى نمى کشد که با این بار سنگینى که از ریختن خون فرزندان پیامبر و هتک حرمت اهل بیتش به گردن گرفته اى بر آن حضرت وارد شوى و در آن روز خداوند آنان را گرد یکدیگر جمع مى کند و حق آنان را مى گیرد .
و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون: و مپندار کسانى که در راه خدا کشته شده اند، مرده اند، بلکه آنان زندگانى هستند که نزد پروردگارشان روزى مى خورند .
و همین که خداوند حاکم باشد و محمد (ص) با تو مخاصمه کند و جبرئیل یاوریش نماید براى تو کافى خواهد بود! بزودى کسانى که تو را بر این مسند نشاندند و بر گروه مسلمانان سوارت کردند خواهند فهمید که چه جانشین بدى را انتخاب کردند و متوجه خواهند شد که کدام یک از شما بدبخت تر و بدفرجام تر خواهید بود .
اکنون فشارهاى روزگار مرا به سخن گفتن با تو وادار کرده است .
با این حال تو را بى مقدار و حقیر و سرزنش تو را بزرگ و سزاوار مى شمرم و تو را مستحق توبیخ مى دانم اما چشمها اشک مى بارد و سینه ها از آتش غم مى سوزد! آه چه شگفت آور است که سپاه خداوند به دست لشکر شیطان کشته شوند! خون ما از این دستها مى ریزد و گوشت ما در این دهانها جویده و مکیده مى شود و آن بدنهاى پاک روى زمین مانده اند و گرگهاى بیابان بنوبت آنان را زیارت مى کنند و درندگان بر خاکشان مى مالند! اى یزید! اگر امروز مى پندارى که ما غنیمت جنگى هستیم، بزودى مجبور به پرداخت غرامت خواهى شد و آن، زمانى است که جز آنچه انجام داده اى، چیزى نداشته باشى و خداوند هرگز به بندگانش ستم نمى کند .
ما به او شکایت مى کنیم و او پناهگاه ماست .
تو نیز - اى یزید!- به کار خودت مشغول باش و کید و مکر خودت را به کار ببر و منتهاى تلاشت را بکن، اما به خدا سوگند نمى توانى نام ما را محو کنى و وحى ما را خاموش گردانى و این ننگ و عار را از دامان خودت بشویى، زیرا عقلت ناتوان و ایام زندگانیت کوتاه است و توانت از دست رفته است روزى که منادى فریاد بزند: ألا لعنه الله على الظالمین! خدا را سپاس که ابتداى کار ما را با سعادت و مغفرت و پایان آن را به شهادت و رحمت ختم فرمود! ما از خداوند درخواست مى کنیم نعمتش را بر شهیدان ما تکمیل فرماید و بر اجر و مزد آنان بیفزاید و جانشینان نیکویى براى ما قرار دهد، چرا که او خداوند رحیم و مهربان است و حسبنا الله و نعم الوکیل! این سخنان و خطبه هایى نظیر اینکه زینب کبرى (س) و امام زین العابدین (ع) در برابر مردم کوفه و شام قرائت کردند، پرده از چهره پلید خاندان ابوسفیان برداشت و واقعیت قضایا را روشن ساخت .
سرانجام این بانوى داغدار، پس از ۵۶ سال عمر پر برکت و توأم با درد و رنج، در ماه رجب سال ۶۲ هجرى دیده از جهان فروبست و در شام، در محلى که اکنون نیز معروف است مدفون گردید .
زینب کبرى سلام الله علیها،پیامبر خون شهداى کربلا و همراه حسین«ع»در نهضت خونین عاشورا .حضرت زینب،دختر امیر المؤمنین و فاطمه زهرا«س»در سال پنجم هجرى،روز ۵ جمادى الأولى در مدینه،پس از امام حسین«ع»به دنیا آمد.از القاب اوست:عقیله بنى هاشم،عقیله طالبیین،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،کامله،عابده آل على.زینب را مخفف«زین اب»دانسته‏اند،یعنى زینت پدر.امام حسین«ع»هنگام دیدار،به احترامش از جا برمى‏خاست.زینب کبرى،از جدش رسول خدا و پدرش امیر المؤمنین و مادرش فاطمه زهرا«ع»حدیث روایت کرده است.(۳)این بانوى بزرگ،داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف و شهامت فوق العاده بود.(۴) شوهرش،عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از این ازدواج،دو پسر حضرت زینب به نامهاى محمد و عون،در کربلا به شهادت رسیدند.وقتى امام حسین«ع»پس از امتناع از بیعت با یزید،از مدینه به قصد مکه خارج شد، زینب نیز با این دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش فداکاریهاى عظیم زینب،بسیار بود.سرپرست کاروان اسیران اهل بیت و مراقبت کننده از امام زین العابدین«ع»و افشاگر ستمگرى‏هاى حکام اموى با خطبه‏هاى آتشین بود.زینب،هم دختر شهید بود،هم خواهر شهید،هم مادر شهید،هم عمه شهید.پس از عاشورا و در سفر اسارت،در کوفه و دمشق،خطابه‏هاى آتشینى ایراد کرد و رمز بقاى حماسه کربلا و بیدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدینه نیز،در مجالس ذکرى که براى شهداى کربلا داشت،به سخنورى و افشاگرى مى‏پرداخت.وى به«قهرمان صبر»شهرت یافت.در سال ۶۳ و به نقلى ۶۵ هجرى درگذشت.قبرش در زینبیه(در سوریه کنونى)است.برخى نیز معتقدند مدفن او در مصر است.در کتاب«خیرات الحسان»آمده است:در مدینه قحطى پیش آمد.زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینى داشتند.زینب در همانجا در سال ۶۵ هجرى در گذشت و در همان مکان دفن شد.(۵)
صبح ازل طلیعه ایام زینب است‏ *** پاینده تا به شام ابد نام زینب است‏
در راه دین لباس شهامت چو دوختند *** زیبنده آن لباس بر اندام زینب است‏
بارزترین بعد زندگى حضرت زینب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود که با خطابه‏هایش،پیام خون حسین«ع»را به جهانیان رساند.در این زمینه،نوشته‏ها و سروده‏هاى بسیارى است،از جمله این شعر:
سر نى در نینوا مى‏ماند اگر زینب نبود *** کربلا در کربلا مى‏ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ‏ *** پشت ابرى از ریا مى‏ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگان‏ *** در کویر تفته جا مى‏ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمى‏ترین فریاد،در چنگ سکوت‏ *** از طراز نغمه وا مى‏ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ‏ *** در گلوى چشمها مى‏ماند اگر زینب نبود
ذو الجناح داد خواهى،بى‏سوار و بى‏لگام‏ *** در بیابانها رها مى‏ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ،سیل انقلاب‏ *** پشت کوه فتنه‏ها مى‏ماند اگر زینب نبود(۶)
خود زینب نیز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام دیدن سر بریده برادر، خطاب به او چنین سرود:«یا هلالا لما استتم کمالا...»بعدها هم در سوگ حسین«ع»
اشعارى سرود،با این مطلع:«على الطف السلام و ساکنیه...»:سلام بر کربلا و برآرمیدگان آن دشت،که روح خدا در آن قبه‏ها و بارگاههاست.جانهاى افلاکى و پاکى که در زمین خاکى،مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى که خدا را پرستیدند و در آن دشتها و هامونها خفتند .سرانجام،گورهاى خاموششان را قبه‏هایى افراشته در برخواهد گرفت،و بارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و باز...
--------------------------------------------------------------------------------
۱ - حضرت اشاره به واقعه فتح مکه مى کنند و این که ابوسفیان، جد یزید بن معاویه به اسارت گرفته شد و سپس بدستور پیامبر آزاد گردید .از این رو به یزید و خاندان بنى امیه، فرزندان آزاد شدگان لقب داده اند .
۲ - حضرت با این جملات نیز اشاره به واقعه اسف بار جنگ احد نموده اند .
۳ ـ الحسین فى طریقه الى الشهاده،ص .۶۵
۴ ـ درباره مقامات معنوى زینب و ویژگیهایش،ر.ک:«الخصائص الزینبیه»از سید نور الدین جزایرى .
۵ ـ درباره زندگینامه حضرت زینب،از جمله ر.ک:«بطله کربلا»عایشه بنت الشاطى،که با نام«زینب،بانوى قهرمان‏کربلا»به قلم حبیب الله چایچیان و مهدى آیت الله زاده ترجمه شده است.
۶ ـ قادر طهماسبى(فرید).

 

منبع : موسسه جهانی سبطین

مسرور

مولای من ، علی جان! این روزها جای خالی ات را چه بسیار حس می کنیم. تاریخ گواه از صبوری و سکوت تو داد و باز تکرار شد و فرزندت حسن غریبانه سکوت کرد و فرزند دیگرت حسین طور دیگری مظلومانه و غریبانه مورد ظلم واقع شد.

عدالت ات و علم ات حتی دشمنان ات را به تحسین ات واداشت. نخلستان هایت هنوز بوی تو را دارند .

روزی را که به خانه ات رفتم از یاد نمی برم، در اتاقی که پیکر مبارکت را غسل دادند قدم گذاشتم و بر چاهی که شاهد گریه های شبانه ات بود اشک ریختم. عدالت ات را هنوز در هیچ جای دنیا نمی توان یافت.که این روزها کم بودش بسیار حس می شود. ای کاش شخصیت ات را آن گونه که شایسته ی توست می توانستیم توصیف کنیم ، اما چه کنیم که زبان از توصیف حُسن هایت قاصر است و اگر وصف خوبی ات کنیم کم گفتیم و جز ناسپاسی و شرمساری در برابر خداوند نتیجه ای نخواهد داشت.

شادمانم که مولایم تویی و به خود می بالم . در حرمت که قدم می گذاشتم حال عجیبی داشتم و چنان از خود بی خود می شدم که متوجه گذر زمان نمی شدم و چه زود گذشت مهمان تو بودن. دیگر کجا می توانم میزبان به خوبی تو یابم! مهمان تو بودن آرزوی چند ساله ام بود و خدا را شاکرم که این سعادت بزرگ را نصیبم کرد.

هزاران بار شکر که شیعه ات هستم ای ستاره ی درخشان آسمان امامت .

 فرا رسیدن ١٣ رجب سالروز میلاد اولین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت ، حضرت علی علیه السلام را به محضر امام عصر حضرت حجة ابن الحسن عسکری علیه آلاف التحیة و السلام و عموم شیعیان جهان تبریک عرض مینمایم .

 

ای حرمت ملجأ درماندگان

شب دهم رجب است و مژده ولادت جواد الائمه را فرشته ها به زمینیان دادند.

چهارشنبه هفته گذشته بود که به زیارت حرم مطهرش رفته بودم و چه شبی بود شب وداع ، پر سوز و آه .

قبر مبارک امام جواد ع و امام موسی کاظم ع در بک جا کنار هم قرار داشت. حرم این دو بزرگوار بوی امام رضا را می داد. وقتی در صحن حرمشان قدم می گذاشتم انگار در حرم امام رضا ع بودم. یا امام رضا تبریک این بنده ی حقیر را به مناسبت مولود فرزند بزرگوارت بپذیر.

یا جواد الائمه یا غریب بغداد دیدار و زیارتت چه کوتاه بود و چه زود گذشت . می خواهم درد دلی کنم ، نمی خواستم تلخ بنویسم اما چه کنم که قلبم رنجیده است.

در زمان امامت ات که هم زمان با حکومت مامون لعین بود بسیار سختی کشیدی و حتی مورد تهمت نیز واقع شدی. آنگاه تنها نزد خدا آمدی و گفتی خدایا خودت می دانی که این حرف تنها تهمت است و بس.

مولایم به زیارتت آمدم ، به زیارت جد بزرگوارت علی ع ، امام حسین ع و فرزندت امام هادی ع اما من نیز که زائر تو بودم و زائر جدت همچون تو مورد هجوم تهمت قرار گرفتم. دلم سخت شکسته است . گناه من تنها این بود که تشنه ی یادگیری بودم و تشنه ی زیارتتان . خدای من می داند که بی گناه ام و شما هستید که شهادت دهید و این برایم کافی ست .

این جمله ی یکی از برادران کاروان را همواره زمزمه می کنم که شیطان از جایی که فکرش را نمی کنی وارد می شود. و شیطان وارد شد و توسط انسان های شیطان صفت به من تهمت ِ ... زدند .

خدا را شکر می کنم که شیعه هستم و باز خدا را شکر می کنم که این سعادت را نصیبم کرد که به زیارت شما بیایم. و هزاران بار خد ارا شکر که زیارتم همراه با معرفت بود و چیزهای زیادی یاد گرفتم و این را مدیون برادر بزرگوار و معلم گرامی ام هستم که در سفر از آموزش و انتقال اطلاعات مفید خسته نمی شد.