حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک باد


یکی از دوستانم به خاطر بیماری خونی که داشت برایش جلسات مشاوره ای رایگان می گذاشتند. یکروز از من خواست که دراین جلسه او را همراهی کنم چون همراه اش کسالت داشت و نمی توانست با او به جلسه برود.
در این جلسه علاوه بر راه حل ها و مشاوره ی پزشکی ، راه کارهای روانشناسی نیز داده شد.
روانشناس پیشنهاد داد که اهداف مهم خود را در کاغذی بنویسید.
و نیز انگیزه ی رسیدن به آن را . و اینکه تا به حال چقدر برای رسیدن به آن ها زحمت کشیدید. و بررسی کنید ببینید آیا اصلا مسیر را درست آمده اید . شاید از همان ابتدا راه را اشتباه انتخاب کرده اید. شاید لازم باشد از هر آنچه تا به حال داشته اید بگذرید تا به هدف نهایی برسید.
در این صورت خوب فکر کنید و بررسی کنید ببینید آیا چیزی را که بدست می آورید ارزشی بیشتر از چیزهایی دارد که ممکن است در راه رسیدن به هدف، از دست دهید! و هر تصمیمی که می گیرید شجاعانه پای تصمیم خود بایستید و هرگز عقب نشینی نکنید . خلاصه کلی راه حل داد .
فکرش را که کردم دیدم همه ی این موارد را من می دانستم ولی گاهی انسان با اینکه خیلی چیزها را می داند نیاز دارد یکی برایش یاد آوری کند. پس همیشه به دانسته هامان اکتفا نکنیم و دانسته هامان مارا مغرور نسازند چرا که انسان فراموش کار است .
فراموش نکنیم روزها و لحظه ها هیچ گاه بر نمی گردند.
و خدا نکند روزی برسد که برای کارهایی که می توانستیم انجام بدهیم و ندادیم افسوس بخوریم . و نابودی انسان و مرگ لحظه هامان زمانی فرا می رسد که به رویا هامان پایان دهیم .
خداوندا عشق چه زیباست و درک معنای عشق چه زیباتر و دل نشین تر می شود وقتی معشوق تو باشی .
و این عشق با در آمیختن آب و خاک آغاز شد. و هنگامی که فرشته ای از جنس آتش سرپیچی کرد نفرت آغاز شد. اما زیبایی عشق هیچ گاه با وجود نفرت کم رنگ نشد.
و گویی با شناخت تو و درک عشقت رجعتی در من صورت گرفت .
فرقی نمی کند که روی زمین چه فصلی از سال باشد، وقتی سرمای پیرامونمان در ما اثر کند، قلبمان را از حرارت عشق تهی می کند. و چیزی خوف ناک تر از این نیست . گاهی که از تو دور می شوم این سوز سرما چه جان کاه می شود و طاقت فرسا .
گاهی اوقات به کرم ابریشم حسادت می کنم که با وجود اینکه در پیله ی خود تنهاست اما با دگردیسی و پروانه شدن اش و آنگاه آزاد پرواز کردنش ، همه ی تلخی ِ گذشته اش از بین می رود.
اکنون می خواهم باز به سوی تو بیایم مثل همیشه نادم و پشیمان و سرخورده از اغیار !
اکنون که به سمت تو آمده ام حال آن کرم ابریشمی را دارم که به پروانه تبدیل شده است .
با خود زمزمه کنان می گویم: آیا می شود روزی فرا رسد که دروازه های شادمانی به روی من نیز باز شوند؟!
همیشه با خود جمله ی نادر ابراهیمی را تکرار کرده ام که گفته است " زندگی طغیانی ست بر تمام درهای بسته ! "
و من خواهان مبارزه با سرنوشت ام هستم، با وجود تمام سختی هاش . و من تسلیم نخواهم شد حتی اگر کسی طلوع آفتاب را به من تبریک نگوید . حتی اگر خنکای نسیمی صورتم را نوازش نکند . و من نخواهم گذاشت که خالی روزها و سنگینی ِ شب ها در اعماق وجودم جایی از یاد نرفتنی باز کند.
می خواهم پنجره های لبخند را بگشایم و به هر چه زشتی ست بخندم و آنقدر بخندم که دیگر نایی برای گریه کردن نداشته باشم.
می خواهم فریاد بزنم عشق بارورترین میوه ی زندگی ست و محبت طعم شیرین این میوه است.