رمضان امسال
هر سال ماه رمضان یه شور و هیجان خاصی داره ، لحظات پایانی و نزدیک به اذان مغرب و سفره ی افطار و ... ولی نمی دانم چرا امسال حتی فضای شهرمان هم حال و هوای رمضان را ندارد!
روز اول ماه رمضان در خیابان که راه می رفتم وقتی می دیدم که مردم بطری آب به دست راه می رفتند و آقایان سیگار بر لب و خانم ها با آرایش و لباس و پوشش بی حجاب مثل همیشه ... ، آهی در دل می کشیدم و به خاطر دین و همه ی کسانی که خون خود را دادند تا این دین پایدار بماند تاسف خوردم و به خاطر ...
شاید یا حتا بگویم یقینا به خاطر همین است که امام زمان نمی آید ، برای که بیاید! برای چه بیاید !
امسال به هر کس که می رسی می بینی روزه نیست علت را که بپرسی می گوید هوا گرم است و حال نداریم و خلاصه اش اینکه میگوید فوق اش پولش رو می دهیم و ...
نمی دانم پول مردم زیاد شده یا ایمانشان کم !
حتی ایمان را هم به بهایی می خرند! عجب زمانه ای شده !
پس چگونه است که ما شیعیان در دعای کمیل اش می گوییم قوِّ علی خدمتک جَوارحی
با یکی از آشنایان در این رابطه صحبت کردم ( الحمد الله او روزه بود) او هم متعجب از این مسئله می گفت تقصیر آخوند هاست که دین مردم برگشته !
من نمی خواستم با دفاع از طلبه ها، آن شخص را توجیه کنم. می خواستم از طریقی وارد شوم که او قبولش داشته باشد زیرا این بهترین راه توجیه است.
در جواب به او حدیثی از امام صادق (ع) آوردم که فرموده است : هر که از طریق شخصی ( و یا با مجذوب شدن به شخصیت او) وارد این دین شود بواسطه همان شخص از دین خارج می شود، وهر که از طریق کتاب خدا و سنت وارد این دین شود کوه ها بجنبند ولی او (در عقیده ی خود ) نجنبد.
دستورات و احکام دین ربطی به شخص خاصی ندارد. هم در قرآن آمده و هم اینکه ما الگوهایی داریم که ائمه معصومین سلام الله علیها هستند که در پیروی از احکام اصلی دین ، بررسی ، انجام و پیروی از سیره ی آنان ما را کفایت می کند.
این عذر بد تر از گناه است اگر کسی بخواهد با آن خود را توجیه کند که به خاطر شخص یا اشخاص خاصی از دین برگشتیم!
خدایا در عصر آخر الزمان بسر می بریم که شک و تردید و گناه و بی غیرتی زمین و آدم های روی زمین را احاطه کرده است.
خدایا تنها نور هدایت توست که می تواند ما را از این گمراهی ها نجات دهد.
زمان انقلاب روشنفکرانی داشتیم که برای کشور افتخار آفرین بودند ولی حالا کسانی که ادعای روشنفکری می کنند کور دلانی هستند که ادای روشنفکری در می آورند و ...
برای نوشتن این مطلب اصلا تمرکز نداشتم حواسم به کابل مودم ام بود که راه رژه ی مورچه ها از زمین به روی میز شده بود. ردشان را گرفتم که بفهمم روی میز چه می کنند! دیدم که دو – سه تکه ریز پولکی که دیروز پدر عزیزم هنگام نوشیدن چای روی میز جا گذاشته بود ، حالا شده بود طعام لذیذ این مورچه ها!
دلم نمی آمد نون بُری کنم و آزار برسانم موری را که دانه کِش است ، بنابراین باید از هجومشان روی دست و دفترم با کمال آرامش استقبال کنم و خم به ابرو نیاورم !
ای کاش ما هم می توانستیم مثل این مورچه ها در زندگی اجتماعی مان یک دل و هماهنگ و موفق می بودیم ، ای کاش می توانستیم ...
باسلام.ابتدا تصمیم داشتم وبلاگ را اختصاص به موضوع خاصی ندهم،اما چون علاقه ی زیادی به مسائل مذهبی و دینی دارم و در این شاخه مطالعه آزاد دارم، تصمیم گرفتم بیشتر به این مسائل بپردازم. اما دوست دارم گاهی اوقات در کنار این مسائل کمی هم به مسائل روز و حتی اتفاقات جالبی که ممکن است برای هر کس بیافتد، اشاره ای داشته باشم.